Posted on فوریه 18, 2011 by فرهنگ
برای کرامت و خسرو
چندان اشک که نه،
قطرههای خون بر خاک تفته گریستیم
آنسان که خاک پذیرای فریادمان شد
وبیشهی سکوت
در قامت رسای واژهها شکست
و انسان بهانهای برای ماندن یافت
و شانههای بستر
پیکر تیر باران عدالت را
همچنان
آرام و صبور میکشند
ما ماندهایم، و بیشه سکوت
ما ماندهایم انبوهی از خشونت
وشانههایمان …………
جنوب و جنوب غرب – سیامک – دهم بهمن ماه هشتاد و نه
دوست داشتن در حال بارگذاری...
Filed under: سيامک، شعر | Leave a comment »
Posted on فوریه 16, 2011 by فرهنگ
به یاد حماسه جاودان سیاهکل
اگر نگاهتان نبود
در پیچی
یا خم کوچهای بن بست
مینشستم
و آرام
زیر بار سنگین سالهای فاصله
به صدای شکستن استخوانهایم
گوش میدادم
اما نگاهتان؟! آری نگاهتان!!!
دستهایم آنقدر خستهاند
که توان گرفتن دستهایتان
و تصویرهایتان را
ندارم
برای همین
همیشه، برای همیشه
نگاهتان را
در گوشهای باد بلند حادثه
فریاد خواهم زد
خواهم سرود
نگاهتان، آری نگاهتان.!
جنوب و جنوب غرب – سیامک – دهم بهمن هشتاد و نه
دوست داشتن در حال بارگذاری...
Filed under: سيامک، شعر | Leave a comment »